«اسکورسیزی» از نگاه «کاپولا»، «آلن» و دیگران
تاریخ انتشار: ۲۱ آبان ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۳۹۰۳۶۱
آفتابنیوز :
«مارتین اسکورسیزی» از تاثیرگذارترین سینماگران معاصر چند روز دیگر در تاریخ ۱۷ نوامبر ۸۰ ساله میشود و به همین بهانه چند تن از همکاران همردهی او چون «وودی آلن» و «فرانسیس فور کاپولا» و همچنین چند سینماگران جوانتر، به اظهار نظر درباره او پرداختهاند.
وودی آلن: ما خیلی متفاوتیم
من همه فیلمهای مارتی (مارتین اسکورسیزی) را دوست دارم، اما «رفقای خوب» یکی از بهترین فیلمهای آمریکایی است که تا به حال ساخته شده که واقعا فیلم فوق العادهای است و من نه فقط برخی صحنهها بلک کل فیلم را دوست دارم، از نحوه فیلمبرداری تا انتخاب بازیگران و نقشآفرینیها، این یک اثر فوقالعاده است و پس از این که برای نخستین بار آن را دیدم، عاشقش شدم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وودی آلن ادامه داد: «ما خیلی متفاوتیم، مارتی شاعر نیمه تاریک منهتن است و من کسی بودم که شهر را به شکلی رمانتیکتر دیدهام. حدس میزنم تفاوت از اینجاست که مارتی برداشتهایش از منهتن را از بزرگ شدن در مرکز شهر دریافت کرده است و من برداشتهایم را از فیلمهای هالیوود. برداشتهای او از نیویورک بسیار واقعی و دقیق است، در حالی که برداشت من همیشه به شدت تحت تأثیر اید های نیویورک بوده است که ممکن است وجود داشته یا نداشته باشد.
در سال ۱۹۹۷، نیویورک تایمز مصاحبهای با من و مارتی ترتیب داد و از اینکه ما دو نفر قبل از آن واقعاً یکدیگر را نمیشناختیم، بسیار متعجب شدند. در واقع معلوم شد که او فقط چند بلوک دورتر از من زندگی می کند. اما به جرات می توانم بگویم که ما هرگز همدیگر را نمی بینیم. من فقط بهترین احساسات را نسبت به او دارم، اما زندگی اجتماعی، ما به هیچ وجه ما را به هم نزدیک نکرده است.
فرانسیس فورد کاپولا: اسکورسیزی بزرگترین معلم سینماست
من سال ها پیش مارتی را ملاقات کردم و مثل پیدا کردن پسر عموی گمشده ام بود، یک ایتالیایی-آمریکایی مثل خودم اما واقعاً به همان سبک، همان بوها در آشپزخانه، همان پدر و مادر فوقالعاده و همان حس آمریکایی و ایتالیایی بودن.
اولین فیلمی که از او دیدم «چه کسی در اتاقم را می زند؟» بود که آن را دوست داشتم، اما دیگر فیلمهای ساخته شده توسط او را نیز دوست داشتم، زیرا آنها را همانطور که او می ساخت دیدم.
کارگردان سه گانه «پدرخوانده»، اسکورسیزی را بزرگترین معلم سینما در جهان توصیف کرد و گفت او قطعاً به حلقه بزرگترین فیلمسازان زنده که امروز کار میکنند متعلق دارد. تولد او را تبریک می گویم و یک دهه فوق العاده را براش آرزو میکنم.
تیم برتون: او استاد خلق صحنههایی است که همیشه با شما میماند
وقتی به اسکورسیزی فکر می کنم به تمام لحظات ناراحت کننده فیلم های او فکر میکنم، کاری که او در آن استاد است. مثل فیلم «سلطان کمدی» زمانی که رابرت دنیرو بدون دعوت به خانه جری لوئیس می رود که صحنهای عذاب آور است. شاید «رفقای خوب» بهترین نمونه از این موضوع باشد ، مثل آن صحنه فراموش نشدنی در رستوران زمانی که تنش بین جو پشی و ری لیوتا در حال ایجاد است. این لحظهای است که به یاد می آوری و این همان چیزی است که سینماست؛ خلق لحظاتی که با همیشه با مخاطب میماند.
«اسکورسیزی» در زندگی واقعی تقریبا برعکس است. من یک بار با او ملاقات کردم و احساس راحتی داشتم. او مردی مشتاق و آگاه بود و به این موضع اشاره کرد که یک نسخه ۳۵ میلیمتری از فیلم «بیتلجوس» در کتابخانهاش دارد. وقتی با او ملاقات می کنید، اشتیاقش به فیلم و سینما را احساس خواهید کرد.
لوکا گودادانینو: اسکورسیزی عمیقاً به ماهیت انسان میاندیشد
از نظر من، کار اسکورسیزی بسیار مهم است و به دلیل قدرت و هوش باورنکردنی که در طول زندگی حرفهایاش از خود نشان داده است، دائماً به آنها رجوع میکنم. «آخرین وسوسه مسیح» را بیشتر از همه آثارش دوست دارم، بخصوص یک دقیقه بینظیر آخر فیلم.
چیزی که من از اسکورسیزی آموختهام این است که چگونه او همیشه در کاوش تک تک جزئیات، تضادها و قدرت درون یک شخصیت خستگیناپذیراست. در ابتدا به دنبال یافتن انرژی جنبشی او در تدوین فیلمها بودم، اما خیلی زود متوجه شدم که این انرژی قابل مقایسه نیست. اما با پختگی بیشتر متوجه شدم که با وجود سبک باورنکردنیاش، او انسانی است که عمیقاً به ماهیت انسان میاندیشد و این درسی است که سعی میکنم از او یاد بگیرم.
ادگار رایت: او سینماگری است که دست از طرفداری سینما برنداشت
بیان اینکه اسکورسیزی چقدر برای من اهمیت دارد، دشوار است. فقط این نیست که سینمای او هر روز به من الهام میدهد، بلکه از طریق حمایت او، تقریباً تمام سینما الهامبخش من است.
اسکورسیزی بدون شک یکی از تأثیرگذارترین و مبتکرترین کارگردانان زنده سینماست که پژواکهای بی نهایتی را در سینمای مدرن ایجاد کرده است. با این حال، او همیشه برای اعتبار و احترام به الهامات خود وقت می گذارد، به خصوص زمانی که این الهامات از فیلمسازان غیرمحتمل یا حتی به حاشیهرانده شده باشد. او یک سینماگر است که هرگز دست از طرفدار سینما بودن برنداشت.
***
جدیدترین ساخته «اسکورسیزی» فیلم «قاتلان ماه کامل» با حضور «دیکاپریو» است که به دلیل طولانی شدن فرآیند تدوین در فصل جوایز سینمای امسال غایب خواهد بود و گفته میشود در جشنواره کن سال آینده میلادی رونمایی میشود.
منبع: خبرگزاری ایسنامنبع: آفتاب
کلیدواژه: مارتین اسکورسیزی سینمای جهان فوق العاده فیلم ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت aftabnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آفتاب» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۳۹۰۳۶۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
قطار فحش های مسعود فراستی به ایستگاه "مست عشق" رسید/ منتقد یا لات سر کوچه سینما ؟!
عصر ایران ؛ جعفر محمدی - این چند فحش را - با پوزش فراوان - بخوانید:
بی همه چیز
آشغال
گدا
مفلوک
بی غیرت
...
این ها را لات سر کوچه در یک دعوا نگفته است؛ به اصطلاح نقدهای مسعود فراستی است که درباره چند فیلم گفته است، کسی که با اعتماد به نفس عجیبی، خود را به عنوان یک منتقد سینما معرفی می کند و آدمی را یاد سریال "مرد هزار چهره" مهران مدیری می اندازد!
او سال هاست که با فحش دادن به فیلم های مطرح ایرانی، نان می خورد و هر چه فیلم بهتر و قوی تر و معروف تر باشد، فحش های آبدارتر می دهد و چون مردم به تماشایش می نشینند، فکر می کند لابد حرف مهمی زده که کلی آدم دارند نگاهش می کنند؛ حال آن که هر دعوا و معرکه ای، همواره کلی تماشاچی دارد و معنایش تایید و تشویق نیست! البته بعضی ها همین که دیده شوند، ارضا می شوند و اعتقاد عجیبی دارند به این که بدنامی، بهتر گمنامی است!
در اثبات این که مسعود فراستی، درگیر ماجرای مرد هزار چهره در زندگی واقعی شده و در واقع منتقد سینما نیست همین بس که با صراحت و همان اعتماد به نفس کاذبش به منتقدانش می گوید که اصلاً فیلم ها را بدون این که ببیند نقد می کند و سپس سینه سپر می کند که اگر مردش هستید جلوی نقدهای من بایستید، ببنیم می توانید بایسیتد؟ نمی توانید، هیچ کدام تان نمی توانید، برای این که نه سوادش را دارید، نه خیلی چیزهای دیگرش را و نه ...ش را ! (جای نقطه چین هم باز از همان حرف های غیرقابل پخش می گوید و در فیلم منتشره از این مصاحبه نیز آن قسمت را "بوق" گذاشته اند).
این سطح ادب و ادبیات یک منتفد سینماست که انتظار می رود پیش و بیش از هر چیزی، دارای شخصیتی متین و فرهنگی باشد.
همان گونه که هر تعمیرکاری، جعبه ابزاری دارد که با آنها کارهایش را پیش می برد، فراستی نیز جعبه ای پر فحش ها از بیچاره و الکن و مضمحل تا بی غیرت و بی همه چیز و حتی بووووووق دارد که عصای دستش است!
او بعد از این که فیلم سینمایی "مست عشق" به کارگردانی فیلمساز شهیر کشورمان "حسن فتحی" توانست به رکوردهای عجیبی در تاریخ سینمای ایران برسد، دوباره بساط پهن کرده و جعبه فحش هایش را گشوده است تا از فرصت احتمالاً تکرار نشدنی "مست عشق" استفاده کند و بدان بیاویزد و چند روزی تیتر و سوژه شود و حالش خوش گردد!
فراستی در فحاشی - و نه نقد - جدیدش مست باز هم به کلی گویی های مرسوم اش تمسک کرده و درباره "مشت عشق" گفته است: یک فیلم بد تلویزیونی است که تنها دو سه نمای سینمایی دارد، با یک دوبله فاجعه و تدوین آشفته و یک کارگردانی بد و دو بازی بسیار بد، یک بازی اور اکت شمس و یک بازی مفلوک مولانا... فیلم شأنیت ندارد و از این آشغال های مرسوم ملولیم!
می بینید؟ دوباره از همان واژگان آشنای خودش استفاده کرده است: بد، مفلوک، بی شأن، آشغال! لااقل روی دایره واژگان فحشش کار نمی کند که کمی گسترده شان کند! یک سری کلمات بی ادبانه در چنته دارد که هر برای هر فیلمی هر کدام شان به دهانش آمد می گوید! و حالا این ها را خرج "مست عشق"ی کرده است که یکی از بزرگ ترین و موفق ترین کارگردانان ایرانی (حسن فتحی) با حضور دو تن از بهترین بازیگران این کشور (شهاب حسینی و پارسا پیروزفر) ساخته است؛ فیلمی که از جوانانی که بهره چندانی از باغ ادبیات و عرفان ایرانی ندارند تا بزرگانی مانند میرجلال الدین کزازی که از قطب های فرهنگ و ادب ایران هستند، سرمست آن شده اند و برای اولین بار در سال های اخیر، یک فیلم غیر کمدی با آن هم با موضوع "شمس" و "مولانا" صدر نشین فروش شده و کار به سئانس های فوق العاده هم کشیده است.
جالب و بی ربط (!) اینجاست که فراستی چون نمی خواهد به دلایل این استقبال بی نظیر اعتراف کند، می گوید "اگر"(!) فیلم خوب بفروشد، دارد از کتاب "ملت عشق" سود می برد! "گویا" جناب فراستی هم قائل به ربط نیست!
سپس دلیل بعدی را چنین می گوید: به خاطر این است که بعد از "فسیل" اکران شده است.
این درحالی است که فسیل یک فیلم کمدی است و مست عشق، تاریخی و هنری و اینجا باید گفت که فراستی "قطعاً" قائل به ربط نیست!
به راستی اگر قرار بود آثاری که بعد از فسیل اکران شده اند پرفروش باشند، اکنون با فیلم هایی روی پرده مواجه نبودیم که نتوانسته اند به اندازه هزینه تولیدشان بفروشند.
البته خوشبختانه، دیر زمانی است که کسی مسعود فراستی و به اصطلاح نقدهایش را جدی نمی گیرد و حداکثر به او به چشم یک سوژه فان نگاه می کنند. فقط افرادی مانند من هنوز به او توجه می کنند تا اگر از فیلمی بد گفت، مطمئن شوند که یک فیلم خوب روی پرده سینماهاست و به تماشایش بروند.
بعد از تحریر 1 :
مرحوم چخوف ، داستان نویس نامدار روسی درباره منتقدان هنری می گوید که آنها مانند خرمگس هایی هستند که اسب های در حال شخم زدن زمین را نیش می زنند و آنها را از کار باز می دارند. گو این که می خواهند بگویند: نگاهم کنید، من هم هستم و چیزی نیست که نتوانم درباره اش وز وز کنم!
بعد از تحریر 2 :
ای کاش مسعود فراستی که گویا خود را خداوندگار سینما می داند و بقیه را به بی سواد متهم می سازد، جرات کند و نه یک فیلم سینمایی که یک فیلم کوتاه بسازد و در معرض نقد منتقدان قرار دهد؛ فیلمی که آشغال و بی غیرت و مفلوک و گدا و بی همه چیز نباشد!
بعد از تحریر 3 :
با موفقیت بی نظیر "مست عشق" ، کاملاً قابل پیش بینی بود که عملیات تخریب آن، کلید بخورد؛ عجالتا به همین اشاره کوچک بسنده می کنیم.